گالری Madonna 5

 

گالری Madonna 5

گالری Madonna 4

 

گالری Madonna 4

گالری Madonna 3

 

گالری Madonna 3

گالری Madonna 2

 

گالری Madonna 2

 

گالری Madonna 1

 

گالری Madonna 1

گالری Madonna 9

 

گالری Madonna ۹

گالری Madonna 7

 

گالری Madonna 7

گالری Madonna 6

 

گالری Madonna 6

مجرم ترین و جنجالی ترین زنان سال 84 ایران(قسمت اول)

 

مجرم ترین و جنجالی ترین زنان سال 84 ایران

 

(قسمت اول)

 

روزگاری وقتی زنی مرتکب جرمی می شد کسی نمی توانست آن را باور کند به گونه ای که زنی به نام " ایران شریفی " با جنایتی که مرتکب شد جنجالی به پا کرد و لقب نخستین زن اعدامی ایران را به خود اختصاص داد.

امروزه زنان نه تنها پابه پای مردان به جرایم خرد وکلان می پردازند گاهی در رقابتی منفی از مردان مجرم سبقت می گیرند.به استناد آمار در چند سال اخیر زنان بیش از مردان دست به قتل می زنند و در جرایم دیگر نیز گاهی جلوتر از مردان ترکتازی می کنند.در این مطلب به زنان مجرمی خصوصا جنایتکاری می پردازم که در سال 84 ماجراساز شده اند.

 

 

باز هم شهلا

این زن که در قتل همسر ناصر محمدخانی فوتبالیست سرشناس دهه 60 تیم ملی و پرسپولیس ایران مجرم شناخته شده است از 17 مهر ماه سال 81 با قتل لاله سحرخیزان بازداشت شد و با وجود اعترافات منطبق با صحنه جنایت در جلسات دادگاه به انکار پرداخت.

شهلا به قصاص نفس محکوم شد واین زن پس از این که آبان ماه سال 84 از سوی قضات هیات تشخیص در یک قدمی مرگ قرار گرفت با اقدام رئیس قوه قضائیه باز امیدوار شد.تا کنون 11 قاضی شهلا را مجرم دانسته اند.

 

اعدام منشی جنایتکار

زوج جوانی که یک مهندس سرشناس در اصفهان را به قتل رسانده بودند پس از شش سال در سال 84 به دار مجازات آویخته شدند. روز دهم فروردین ماه سال 78 راز قتل مهندس سازمان صنایع و معادن در اصفهان به نام محمد فاش شد دستان این مهندس جوان که به تنهایی زندگی می کرد از سوی عاملان جنایت با کمربند حوله بسته شده بود و صورتش داخل کیسه نایلونی پوشانده شده بود و قاتلان محمد را خفه کرده بودند.پلیس در بررسی قتلگاه محمد جوان با پی بردن به این که چند روزی از مرگ وی می گذرد با پیدا کردن قرص های خواب آور به خاطر عدم وجود آثاری از شکستگی روی درهای ورودی فاش کرد که قربانی از سوی میهمانان خود ابتدا بی هوش شده است و قاتلان پس از اجرای نقشه شوم به سرقت اثاثیه خانه وخودروی وی دست زده اند. بدین ترتیب دستور ردیابی خودروی قربانی صادر شد و عملیات برای ردیابی عاملان جنایت در دستور کار قرار گرفت و پلیس توانست با اقدامات اطلاعاتی و به دست آوردن ردیابی از یک زن که زمانی منشی مهندس بود و با قربانی رابطه ای صمیمی داشت پرده از جزئیات جنایت بردارد. وقتی زن 28 ساله ای به نام "رویا" بازداشت شد و تحت تعقیب قرار گرفت او ادعاهای تکان دهنده ای کرد و گفت که روز 7 فروردین ماه سه روز قبل از فاش شدن قتل به همراه شوهرش مهندس را کشته اند. با اعترافات رویا شوهرش که "محمد محمودی" بود دستگیر شد. کارآگاهان دریافتند زوج جوان وقتی برای پس گرفتن عکس ها و فیلم های یادگاری از دوران صیغه ای رویا با مهندس به خانه قربانی رفته اندبا وی درگیر شده و دست به جنایت زده اند. این تحقیقات نشان داد رویا در دورانی که منشی مهندس بود چون زن مطلقه ای بود با وی ازدواج موقت پنهانی کرده است وبعد از جدایی و ازدواج با شوهرش به خاطر وجود عکس ها و فیلم های یادگاری که در اختیار مهندس بود با وی اختلاف داشته است.

ساعت 8 و 30 دقیقه صبح سه شنبه 14 تیر ماه 84 وقتی زوج جوان در چند قدمی دار مجازات قرار گرفتند رویا برای آخرین بار در حالی که موبایل در دست داشت به پدر ومادر مقتول زنگ زد و ملتمسانه خواستار بخشش خود شد. این گریه ها و التماس ها وقتی کارساز نشد هر دو متهم به دار آویخته شدند.

 

کینه از شوهر

روز 21 فروردین ماه سال جاری پلیس رباط کریم گزارشی دریافت کرد که نشان می داد مرد 40 ساله ای به خاطر تزریق مواد مخدراز پای درآمده است . وقتی پیکر بی جان این مرد که مجتبی نام داشت تحت معاینات پزشکی قرار گرفت با به دست آمدن آثار کبودی ناشی از فشار بر گردن و مشخص شدن علت مرگ که خفگی بود ماموران دست به تحقیقات جنایی زدند. در این بررسی ها مشخص شد مقتول اختلاف شدیدی با همسر 33 ساله اش داشت. وقتی همسرش گفت از شوهرش کینه داشت پلیس پی برد که این زن برای کشتن مجتبی برادر 20 ساله خود را به نام داود وارد سناریو شومی کرده است و او دامادشان را خفه کرده است  سعید در بازجویی ها گفت:ابتدا برای قتل دامادشان یک مرد افغان را اجیر کرده بود اما روز جنایت با فرستادن خواهرش به مدرسه بچه ها دست به جنایت زده است.

 

خواننده شناسی (قسمت اول)

 

 

خواننده شناسی

 

(قسمت اول)

 

برایان آدامز Bryan Adams 

 

(موسیقی به من آرامش می دهد اما سینما آرامش را از من می گیرد!)

نام تولد:برایان گای آدامز

تاریخ تولد:5 نوامبر 1959

محل تولد :کیلگستون.انتاریو.کانادا

حرفه :موزیسین

سکوی پرتاب :سال 1983 با انتشار آلبوم سوم خود (برنده چون چاقو)

 

انریکو ایگلسیاس  Enrique Iglesias

   

(اگر آلبومی را به خاطر عکس روی جلدش بخریدیک احمق واقعی هستید!)

نام تولد :انریکو میگوئل ایگلسیاس پریسلر

تاریخ تولد :8 می 1975

محل تولد :مادرید.اسپانیا

حرفه :بازیگر.موزیسین

سکوی پرتاب :انتشار ویدئو کلیپ موسیقی الهی به زبان انگلیسی

همسر :آناکورنیکوا.بازیکن تنیس

(نامزدی در 2001.ازدواج در یک مراسم مخفیانه در مکزیکو در دسامبر 2004)

پدر :خولیو ایگلسیاس(خواننده)

مادر :ایزابل پریسلر

برادر :هولیو ایگلسیاس جونیور(خواننده).مایکل آلکساندر ایگلسیاس

خواهر :چابلی ایگلسیاس(خواننده وبازیگر).تامارا ایگلسیاس.آنا ایگلسیاس

 

لئونارد کوهن  Leonardo Cohen

  

)من برای پول چیزی نمی نویسم برای کسب احترام می نویسم!)

تاریخ تولد :21 سپتامبر 1934

محل تولد :مونترال.کبک.کانادا

حرفه :نوازنده.موزیسین.ترانه سرا.نویسنده

سکوی پرتاب :سال 1968 با آلبوم آوازهایی از لئونارد کوهن

همسر :ربکا دومورنی(بازیگر)

 

امینم  Eminem

  

)لازم نیست خشن باشید من به جای شما این کار را می کنم!)

نام تولد :مارشال بروس مترز سوم

تاریخ تولد :17 اکتبر 1972

محل تولد :کانزاس سیتی.میسوری.آمریکا

حرفه :بازیگر.موزیسین

سکوی پرتاب :اولین آلبوم موفقش با عنوان اسلیم شیدی در 1999

همسر :کیمبرلی مترز.همکلاسی دوران دبیرستان

(ازدواج در ؟ طلاق در اکتبر 2001)

مادر :دبی آر مترز برجیس

(که از امینم شکایتی 12 میلیون دلاری کرد و موفق شد 25 هزار دلار از او بگیرد)

دختر :هیلی جید (متولد 25 دسامبر 1995 از کیمبرلی یا همان کیم)

 

ویتنی هوستون  Whitney Houston

  

(خبرنگارها نمی گذارند مثل یک آدم معمولی باشم اوایل بدجوری عذابم می دادند چون من واقعا آدم رک و راستی هستم.اینطوری بزرگ شده ام نمی توانم در دروغ زندگی کنم.اما حالا همه چیز برای من مضحک شده مردم منتظر هستند شما بیرون بروید و کار عجیبی انجام بدهید برایشان مثل تجارت شده است!)

نام تولد :ویتنی الیزابت هوستون

تاریخ تولد :9 آگوست 1963

محل تولد :نیو ارک.نیو جرسی.آمریکا

حرفه :بازیگر.موزیسین.مدل

سکوی پرتاب :آلبوم اولش با عنوان ویتنی هوستون که سال 1985 بسیار موفق از آب درآمده بود.

همسر :بابی براون.خواننده(ازدواج در جولای 1992.طلاق در 1998)

پدر :جان هوستون(مدیر برنامه های وی و شریک کارهای تجاری اش)

مادر :سیسی هوستون(یا همان امیلی هوستون که او نیز خواننده است)

برادر :گری گارلند هوستون

دختر :دوبی کریستین براون(متولد مارچ 1993)

 

 

استینگ  Sting

 

(شغل من این است که یک موزیسین باشم فیلم ها را فقط برای سرگرمی بازی می کنم جدی می گویم!)

نام تولد :گوردون سامنر

تاریخ تولد :2 اکتبر 1951

محل تولد :وال سند.نیو کاسل.انگلستان

حرفه :بازیگر.موزیسین

سکوی پرتاب :روزهایی که در گروه پلیس نوازندگی باس و خوانندگی را آغاز کرد.

همسر :فرانسیس تاملتی هنرپیشه(ازدواج اول می 1976.طلاق در مارچ 1984) ترودی استایلر هنرپیشه و تهیه کننده(ازدواج در آگوست 1992)

پدر :اریک متیو سامنر(شیرفروش که سال 1988 در اثر ابتلا به سرطان درگذشت)

مادر :اودری سامنر(آرایشگرکه او نیز سال 1987 در اثر ابتلا به سرطان درگذشت)

خواهر :آنجلا (از او کوچک تر است) آنیتا(از او کوچک تر است)

برادر :فیلیپ(از او کوچک تر است)

پسر :جوزف(موزیسین و متولد 1977 از فرانسیس تاملتی) جک(متولد 1986 از ترودی استایلر) جیاکو مولوک(متولد 17 دسامبر 1995 از ترودی استایلر)

دختر :کاترین(از فرانسیس تاملتی) میکی سامنر(متولد 1984 از ترودی استایلر) کوکو(از ترودی استایلر)

 

التون جان  Elton John

 

(اگر قبول کنیم که در انگلستان خواننده ای بهتر از کرگ دیوید داریم پس من هم مارگریت تاچر هستم!)

نام تولد :رجینالد کنت دوایت

تاریخ تولد :25 مارچ 1947

محل تولد :پینر.انگلستان

حرفه :موزیسین.تهیه کننده.آهنگساز

سکوی پرتاب :تک آهنگ آهنگ تو از آلبوم التون جان منتشر شده در 1970

همسر :رناتی بلول.مهندس صدا(ازدواج 14 فوریه 1984.طلاق در 1990) هیو ویلیامز(مدتی کوتاه در 1990)

پدر :استنلی دوایت(شیرفروش که در یک گروه رقص نوازنده ترومپت نیز بود و در سال 1992 مرد)

مادر :شیلافر برادر(که در سال 1962 از پدرش جدا شد ودوباره ازدواج کرد)

 

مریلین منسون  Marilyn Manson

 

(هیچ کس به ذات شما مثل خود شما آگاه نیست!)

نام تولد :برایان وارنر

تاریخ تولد :1969

محل تولد :کانتون.اوهایو.آمریکا

حرفه :موزیسین

سکوی پرتاب :وقتی با انتشار آلبوم پرتره ای از یک خانواده آمریکایی به خاطر نوع گریم صورت و اشعارش مورد انتقاد والدین قرار گرفت.

همسر :دیتا وون تیس مدل(ازدواج در 22 مارچ 2004) رز مک  گون هنرپیشه(مدتی کوتاه)

پدر :فروشنده مبلمان

مادر :پرستار

 

آنتونیو باندراس  Antonio Bandras

 

)هرگز کاری که دوست نداشته باشم را انجام نمی دهم اما وقتی قرار است بابتش پول خوبی بگیرم حماقت نمی کنم!)

نام تولد :خوزه آنتونیو دومینگوئز باندراس

تاریخ تولد :10 آگوست 1960

محل تولد :مالاگا.اسپانیا

حرفه :بازیگر.کارگردان

سکوی پرتاب :پس از بازی در چند کار از پدرو آلمودوار ناگهان وارد یک اثر آمریکایی به نام سلاطین مامبو شد

همسر :ملانی گریفیث.هنرپیشه(ازدواج در 14 می 1996 در لندن تا کنون) آنالیزا.هنرپیشه(ازدواج در 1993.طلاق در 1995)

پدر :پلیس

مادر :معلم

برادر :اقتصاددان

دختر :استلادل کارمن باندراس گریفیث(متولد 42 سپتامبر 1996 از ملانی گریفیث)

 

جنیفر لوپز  Jennifer Lopez

 

(زن خوشبخت کسی است که همسرش به خاطرش از پنجره هواپیما بیرون بپرد!)

نام تولد :جنیفر لین لوپز

تاریخ تولد :24 جولای 1969

محل تولد :برانکس.نیویورک.آمریکا

حرفه :بازیگر.موزیسین.مدل

سکوی پرتاب :بازی در نقش عنوان فیلم سلینا(1997)

همسر :مارک آنتونی.خواننده و بازیگر (ازدواج در 2004) بن افلک بازیگر.فیلمنامه نویس و تهیه کننده (نامزدی در نوامبر 2004.جدایی در 2004) کریس جاد طراح رقص(ازدواج در 2001 و جدایی در 2003) شون بافی کامبز موزیسین وتهیه کننده(ازدواج در 1998 جدایی در فوریه 2001) اجانی نوا. مدل (ازدواج در 22 فوریه 1997.طلاق در مارچ 1998) جواکین کورتز رقصنده فلامینگو(مدتی کوتاه در 1998) دیوید کروز دستیار تهیه

پدر :دیوید لوپز(متخصص کامپیوتر)

مادر :گوادالوپ لوپز(معلم)

خواهر :لیندا لوپز(دارنده یک ایستگاه رادیویی شخصی) لسلی لوپز

 

کورن  Korn

 

(حرف های تازه را باید با شیوه های تازه گفت!)

اعضا گروه :جاناتان دیویس (وکال) جیمز مانکی شافر (گیتار) برایان هد ولش (گیتار)  رگی فیلدی آرویز (باس) دیوید سیلوریا (درامر)

 

مارک آنتونی  Mark Antony

 

(هر کاری کنید نتیجه اش را خواهید دید پس مراقب باشید!)

نام تولد :مارکو آنتیونیو مونز

تاریخ تولد :16 سپتامبر 1969

محل تولد :نیو یورک.آمریکا

حرفه :بازیگر.موزیسین

سکوی پرتاب :کار بسیار موفق و نامبر وان سوار بر ریتم موسیقی در سال 1991

همسر :جنیفر لوپزخواننده و بازیگر (ازدواج در 2004) دینارا تورس مدل (بانوی شایسته جهان ازدواج در 9 می 2000 .طلاق در 2004) کیم ویلانوا نوئمی (مدل) میراسوروینو (هنرپیشه) دبی روزادو پلیس (طلاق در 1995)

پدر :فیلیپ مونیز (موزیسین و کارگر بیمارستان)

مادر :گیلر مینا مونیز (پورتوریکویی)

برادر خوانده :بیگرام زایاس (متولد 1957 مدیر برنامه های مارک)

دختر :آریانا مونیز (متولد 1994 از دبی روزادو)

خانواده :شش خواهر وبرادر دیگر دارد که از او بزرگ تر هستند)

 

دیانا کارتر  Deana Carter

 

)موسیقی قدرت عجیبی دارد!)

نام تولد :دیانا کی کارتر

تاریخ تولد :1966

محل تولد :نشویل.تنسی.آمریکا

حرفه :بازیگر.موزیسین

سکوی پرتاب :از همان آغاز به خاطر صدای اثر گذارش که مناسب با جریان اصلی نیوکانتری بود.

همسر :کریستوفر دی کروس بازیگر(ازدواج در 11 نوامبر 1995 طلاق در سپتامبر 2001)

 

پینک فلوید  Pink Floyd

 

(اگر حرف هایت از جنس دل مردم نباشد تو را مچاله می کنند و در سطل زباله می اندازند!)

تشکیل شده در :لندن توسط سیدبارت در 1965

اعضا :راجر واترز(باس) نیک میسون (درام) ریچارد رایت (کیبورد) دیوید گیلمور (گیتار.وکال)

 

کرنبریز  The Cranberries

 

(اگر به خدا ایمان داشته باشی دیگر ترس معنایی ندارد!)

تشکیل شده در :لیمویک ایرلند در 1990

اعضا :دولورس اریوردان(وکال) مایک هوگان (باس) نوئل هوگان (گیتار) فرگل لاورل (درام) نیال کوئین

جواب مساله :

 

 

جواب مساله :

 

می توانیم این مساله را به وسیله نمادهای منطقی ریاضی به هم ربط دهیم و با روش خاص

 

ریاضیات جدید به حل آن بپردازیم. ولی این کار خیلی وقت می گیرد و بدست آوردن بافت

 

منطقی این معما هم اندکی دشوار می نماید. بهترین راه برای حل چنین مساله ای استفاده از

 

ماتریس یعنی جدول خانه بندی شده است. همانطور که در مساله آمده، عنصرهای هر یک از

 

 مجموعه ها باید دوبدو با هم جور بشوند ولی معلوم نیست کدام دو عنصر. خانه های ماتریس

 

 همه حالت های ممکن جور شدن دوبدوی عنصرهای هر مجموعه را بدست می دهند. ما در

 

 اینجا دو عنصر هر مجموعه را یک زوج می نامیم. یک به یک خانه ها را بررسی می

 

کنیم، اگر ترکیب هر زوج در خانه ای با فرض های مساله درست درآمد، خانه را با نشانه ی

 

 «1» و اگر درست درنیامد با نشانه «0» پر می کنیم پس داریم :

 

اگر به داده 7 مساله توجه کنیم دستگیرمان می شود که شمیت کارمند نمی تواند آتشکار باشد

 

 پس «0» را در خانه گوش راست بالای جدول 1 می گذاریم. داده 2 می گوید رابین سون

 

سرنشین در لوس آنجلس زندگی می کند پس «1» را در گوش چپ پایین جدول 2 می

 

گذاریم. اکنون می توانیم دیگر خانه های همین ردیف و همین ستون این ماتریس را با نشانه

 

«0» پر کنیم تا نشان دهیم رابین سون سرنشین در اوماها و یا شیکاگو زندگی نمی کند و

 

شمیت سرنشین و جونز سرنشین هم در لوس آنجلس زندگی نمی کنند. اکنون به اندکی توجه

 

نیاز است. داده های 3 و 6 نشان می دهند که ریاضیدان در اوماها زندگی می کند، ولی اسم

 

این سرنشین چیست؟

 

او نمی تواند رابین سون سرنشین که در لوس آنجلس زندگی می کند باشد. جونز سرنشین هم

 

 که ریاضیات  را فراموش کرده نمی تواند باشد پس او باید اشمیت سرنشین باشد. به جای آن

 

 «1» می گذاریم و در سایر خانه های خالی همان ردیف و ستون «0» می گذاریم. از این

 

جدول تنها یک خانه برای «1» گذاری خالی می ماند و این به ما می فهماند که جونز

 

سرنشین در شیکاگو زندگی می کند و داده 5 می گوید که این سرنشین همنام ترمزبان است.

 

چنین بر می آید که جونز کارمند، ترمزبان باشد. این نتیجه را با «1» در خانه میانی جدول

 

1 مشخص می کنیم و دیگر خانه ها را «0» می گذاریم (در همان ردیف و ستون). از این

 

پس کار ساده است ستون ها و ردیف ها را نگاه می کنیم. اگر به ستون مربوط به آتشکار

 

نگاه کنیم  تنها خانه پایین آن را خالی می بینیم و نشان می دهد که شمیت کارمند، آتشکار

 

است و نه جونز کارمند.

 

پس تنها رابین سون کارمند می ماند که آتشکار باشد. و همینطور تا آخر.

 

در آخر تنها یک خانه بی نشانه می ماند که باید در آن «1» قرار گیرد و مشخص می شود

 

که : شمیت کارمند، مهندس می باشد.

 

جدول به صورت زیر است.

 

قبل از آن سعی کنید خود جدول را مرحله به مرحمه بکشید و به نتایج پی ببرید. 

 

 

آتشکار

ترمزبان

مهندس

0

0

1

شمیت کارمند

0

1

0

جونز کارمند

1

0

0

رابین سون کارمند

جدول 1

شیکاگو

اوماها

لوس آنجلس

0

1

0

شمیت سرنشین

1

0

0

جونز سرنشین

0

0

1

رابین سون سرنشین

جدول 2

 

داریوش

 

داریوش

بیوگرافی

داریوش ۱۵ بهمن ۱۳۲۹ در تهران به دنیا آمد پدرش محمود اقبالی از ملاکان آذربایجان

بود.او دوران کودکی خود را در شهر میانه زادگاه پدر و مادرش می گذراند و اولین بار

صحنه را در ۹ سالگی در مدرسه ی شهر آرا بمناسبت جشنی تجربه می کند. در

دوره ی دبیرستان (فارابی کرج.رازی سنندج.آزادگان تهران پارس) در بیشتر مراسم و

جشن ها حضور می یابد.

آشنایی با حسن خیاطباشی موجب می گردد تا او به صورت حرفه ای وارد دنیای

موسیقی شود (۱۳۴۹/۱۹۷۱) .از آن روز نه تنها می کوشد تا زبان احساسات مردم

ایران باشد بلکه با توده ی هموطنانش همواره سرود آفرینش ایرانی آزاد را سر

می دهد.

شاعرانی چون احمد شاملو . نادر نادر پور . کارو . فریدون مشیری .سیمین بهبهانی .

اردلان سرفراز . شهریار قنبری . تورج نگهبان . زویا زاکاریان و ایرج جنتی عطایی و

آهنگسازان بزرگی چون واروژان (فقید) . فرید زلاند . منوچهر چشم آذر . آندرانیک .

بابک افشار . محمد اوشال . بابک بیات و دکتر محمد زمانی یاران راه و هدف او بودند.

شعر شاعران کلاسیک چون حافظ و مولوی نیز در موسیقی داریوش جایگاه ویژه ای

داشته اند.

آمیزش انتخاب او در کلام و موسیقی و آن آثاری که از ساخته های اوست و از اعماق

وجود او برخاسته باعث وبانی یک رابطه ی استثنایی و ابدی میان داریوش و

دوستدارانش گردیده دهه ی ۵۰ تولد ترانه ی نوین در ایران است و داریوش و همراه

تنی چند از یاران هنریش بازداشت و تفتیش می شوند و مدتی از خواندن محروم

می گردد.

در آغاز انقلاب اسلامی (۱۹۸۱) او سرزمین را به قصد انگلستان ترک می کند و ترانه

وطن پرنده پر در خون وطن شکفته گل در خون رااجرا وپخش می کند.

در کارنامه هنری ۳۵ ساله ی او بیش از ۲۰۰ ترانه ثبت گردیده این کارنامه ای است

که سبک انتخاب ودیدگاه او را به شنونده می شناساند و ایفای نقش در دو فیلم

سینمایی (یاران و فریاد زیر آب)را دربرداردکه آن ها را تجربه ای به حساب می آورد.

او پشتیبان همیشه حاضر جوانان و دانشجویان ایران است که نسل به نسل پرچم

دفاع از ارزش های ملی و انسانی را به دوش دارند ودر این رهگذر می کوشند تا دیوار

ترس و اختناق را بشکنند و با طنین مصمم و قاطع خود سقف آسمان ایران را به لرزه

در آورند. در این سال های دور از سرزمینش داریوش به اکثر کشورها سفر کرده و در

کنار هموطنانش که مثل او جلای وطن کردند حضور یافته و برای آنان برنامه اجرا کرده

سبک غنی او همراه با مقام او به عنوان یک فعال اجتماعی در اجتماع بین المللی نیز

منعکس گردیده از این رو جایزه ی افتخاری فستیوال ویدئو کلیپ در بحرین به او اهدا

شد او در شب مراسم از صلح و آزادی و امنیت در کشورهای منطقه مخصوصا وطنش

و اینکه آرزو کنیم مستبدین ودیکتاتورها از تاریخ پند بگیرند را پیام میدهد.

از سال ۲۰۰۰ داریوش دامنه ی فعالیت های خود را وسیع تر نموده و به حمایت از

هموطنان دردمندش که از بیماری اعتیاد رنج می برند سازمان مرکز بهبودی ایرانیان را

همراه یاران دیگرش تاسیس کرده تا به صورت رایگان در خدمت هموطنانش باشد او

همواره می کوشد تا با پیام های بهبودی و ارائه راه های درمان و مبارزه به هر گونه

اعتیاد فضایی سالم برای هموطنان در آتش نشسته ی سرزمینش به وجود آورد.

با تاسیس بنیاد آینه وعضویت در سازمان عفو بین الملل داریوش بعد گسترده تری به

فعالیت های اجتماعی خود داده تلاش وکوشش او در مورد آگاهی و مبارزه با آسیب

های اجتماعی که با دامنه ی بسیار وسیعی به هموطنانش وارد آمده مشکلات

کودکان خیابانی و کودکان کار کودکان بی هویت دختران فراری پناهندگان وفرزندان و

خانواده ی آن ها و معلولین جنگی که برای حفظ آب و خاکشان ناقص العضو شده اند

بخشی دیگر از فعالیت های او را تشکیل می دهند.

تلاش های او برای التیام دادن به روح وروان این هموطنان مستاصل که به دلیل

افزایش روزافزون این آسیب ها ناامیدی و یاس به این دام افتاده اند او را همواره در

مسیر توهم زدایی و آگاه کردن جوامعی که از این بیماری درعذابند و سازمان های

بین المللی قرار داده در سال ۲۰۰۵ سازمان SHARE زحمات وتلاش خستگی ناپذیر

او را در زمینه ی آگاهی و یاری رسانی با اهدای لوح افتخاری ارج نهاد.

در این آشفته بازار او خود را هموطنان می داند نسلی که نیازمند و تشنه ی حمایت

های اجتماعی است جامعه ای که در نهایت افسردگی روحی هر روز عمیق تر در

بیماری مزمن و لاعلاج و کشنده ی اعتیاد غرق می شود. داریوش با موسیقی خود که

پیام عشق و آزادی را به همزبانان و همگامانش می دهد از میان مردم برخاسته

هموطنانی که با او در طلب آزادی و از عشق مردن و ارزشمندتر از آن خاموش نمردن

همصدا می شوند.

موسیقی او یادآور این امید و نوید است که با پشتکار و عشق و ایمان به یک هدف والا می توان

وطن را دوباره ساخت اگر چه با خشت جان خویش.

 

Barcelona 2 - 0 Benfica

 

Barcelona 2 - 0 Benfica

                                       19 Ronaldinho  

                                   89 Eto'o

Barcelona                                                     Benfica

Valdes 1                                                                   Moretto 31

Belletti 2                                                                   Anderson 3

Puyol 5                                                                     Luisao 4

Larsson 7 86'                                                             Leo 5

Eto'o 9                                                                      Petit 6

Ronaldinho 10                                                      55' Geovanni 11

Van Bronckhorst 12                                             82' Manuel Fernandes 14

Van Bammel 17 85'                                               72' Beto 16

Deco 20                                                                    Simao 20

Oleguer 23                                                               Miccoli 30

Iniesta 24                                                                 Ricardo Rocha 33

Jorquera 25                                                                                 Quim 12

Giuly 8 86'                                                                                    Mantorras 9

Maxi Lopez 11                                                                        55'  Karagounis 10

Ezquerro 14                                                                                 Kariaka 17

Edmilson 15 85'                                                                      82' Marcel 19

Sylvinho 16                                                                                  Nelson 22

Rodri 26                                                                                 72' Robert 34

Frank Rijkaard                                               Ronald Koeman

 

گالری عکس

Juventus 0 - 0 Arsenal

 

Juventus 0 - 0 Arsenal

Juventus                                                            Arsenal

Buffon 1                                                                                                 Lehmann 1

Chiellini 3 66'                                                                                          Ljunberg 8

Robert Kovac 6                                                                                  63' Reyes 9

Emerson 8                                                                                        87' Hleb 13

Ibrahimovic 9                                                                                         Henry 14

Nedved 11                                                                                             Fabregas 15

Trezeguet 17                                                                                         Flamini 16

Mutu 18 61'                                                                                           Gilberto 19

Zambrotta 19                                                                                         Senderos 20

Giannichedda 23                                                                                     Eboue 27

Cannavaro 28                                                                                         Toure 28

Abbiati 32                                                                                               Almunia 24

Pessotto 7                                                                                          87' Diaby 2

Balzaretti 14 66'                                                                                  63' Pires 7

Blasi 20                                                                                                   Van Persie 11

Thuram 21                                                                                              Song 17

Olivera 24                                                                                               Campbell 23

Zalayeta 25 61'                                                                                       Walcott 32

 Capello                                                              Arsene Wenger

 

گالری عکس

 

 

پاسخ تست هوش

 

 

پاسخ تست هوش

 

پاسخ سوال اول :

 

اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.

 

اگر اشتباه پاسخ داده بودی امیدوارم تو سوال دوم گند نزده باشی

 

پاسخ سوال دوم :

 

اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می توانید از نفر آخر سبقت بگیرید؟؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون می خواهید سبقت بگیرید؟؟؟؟؟)

 

اگر اشتباه پاسخ داده بودی  شما در این مورد خیلی خوب کار نمی کنید، نه؟

 

پاسخ سوال سوم :

 

به عدد 5000 رسیدید؟ جواب درست 4100 است.

باور ندارید با ماشین حساب حساب کنید.

 

اگر اشتباه پاسخ داده بودی امیدوارم سوال آخر را درست جواب داده باشی. آبروت درخطره!!!

 

پاسخ سوال چهارم :

 

Nunu ؟

نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش.

یک بار دیگر سوال رو بخونید.

 

اگر اشتباه پاسخ داده بودی بابا ایول. آبرومونو بردی که بابا.

آث میلان - لیون  و  ویارئال - اینتر میلان

 

 

۵ دقیقه طوفانی باعث صعود آث میلان شد

Ac Milan 3 - 1 Lyon

ترکیب میلان : دیدا - نستا - استام (کاستاکورتا)- سرجینیو - کالادزه - گاتوسو (مالدینی) - سیدورف - کاکا - پیرلو (آمبروسینی) - اینزاگی - شوچنکو

مربی : کارلو آنجلوتی

ترکیب لیون : کوپه - کریس - کلرک - آبیدال - دیارا - جونینیو - فرد (کارو) - مالودا - کاکاپا - گووو (رویلی) - ویلتورد

مربی : جرارد هولیه

دقایق حساس بازی :

دقیقه 17: ویلتورد فرصت داشت از اشتباه دیدا نهایت استفاده را ببرد ولی ضربه او با اختلاف زیادی از بالای دروازه به بیرون رفت.

دقیقه 19: فرد و مالودا در دو مرحله فرصت داشتند دروازه ی میلان را باز کنند ولی در نهایت ضربه مالودا با اختلاف از بالای دروازه به بیرون رفت.

دقیقه 21: ضربه ایستگاهی جونینیو از فاصله ی 35 متری با واکنش زیبای دیدا دفع شد.

دقیقه 26: کاکا در داخل محوطه جریمه فرصت داشت دروازه ی لیون را باز کند ولی شوت او به مدافعان برخورد کرد.

دقیقه 40: سانتر جونینیو به طرز اتفاقی می رفت وارد دروازه میلان شود ولی دیدا توپ را به کرنر فرستاد.

دقیقه 41:ضربه سر فرد از روی ضربه کرنر جونینیو بعد از برخورد به تیرک دروازه به بیرون رفت.

دقیقه 46: ضربه سر نستا با فاصله از بالای دروازه به بیرون رفت.

دقیقه56: شوت مالودا از پشت محوطه جریمه با واکنش دیدا به کرنر رفت.

دقیقه 58: شوت سرجینیو با واکنش کوپه به بیرون رفت.

دقیقه 62: شوت سیدورف از داخل محوطه جریمه به شکل خطرناکی از کنار دروازه به بیرون رفت.

دقیقه 75: ویلتورد با ضربه سر دروازه ی تیمش را از فروپاشی نجات داد.

گل های بازی :

دقیقه 25: فیلیپو اینزاگی از روی سانتر زیبای سیدورف با ضربه سر بالاتر از همه دروازه لیون را باز کرد.

دقیقه 31: محمد دیارا در شلوغی محوطه جریمه از سانتر زیبای جونینیو نهایت استفاده را برد و دروازه ی دیدا را باز کرد.

دقیقه 88: ضربه شوچنکو به دو تیرک عمودی دروازه برخورد کرد و فیلیپو اینزاگی در برگشت دروازه ی لیون را باز کرد.

دقیقه 3+90: شونکو از اشتباه مدافعان لیون نهایت استفاده را برد وبرای سومین بار دروازه ی را گشود.

اخطار : گنارو گاتوسو - فیلیپو اینزاگی - سرجینیو - مالدینی (آث میلان)

آمار کلی بازی

Ac MIlan          Lyon

۱۸ مجموع شوت ها ۱۷

۶ ضربه داخل چارچوب ۹

۱۰ ضربه بیرون چارچوب ۷

۲ شوت برخورد کرده به مدافع ۱

۱۳ مجموع خطا ۱۳

۹ مجموع کرنرها ۷

۴۳ درصد مالکیت ۵۷

 

گالری عکس

 

اینتر با تمام ستارگانش با لیگ قهرمانان اروپا وداع کرد

Viarreal 1 - 0 Inter Milan

ترکیب ویارئال : ویرا - آروآبارنا - فورلان (کالجا) - ریکلمه - سورین (جوسیکو) - کوریکو آلوارز - ونتا - تاکیناردی (فرانکو) - سنا - پنا - خوزه ماری

مربی : مانوئل پلگرینی

ترکیب اینتر میلان : تولدو - کوردوبا - خاویر زانتی - استانکوویچ - فیگو (میهایلوویچ) - آدریانو - ورون (کروز) - کامبیاسو - رکوبا (مارتینز) - ماتراتزی - ساموئل

مربی : روبرتو مانچینی

دقایق حساس بازی :

دقیقه ۱۵: ضربه سر خوزه ماری با اختلاف از بالای دروازه به بیرون رفت.

دقیقه ۳۴: ریکلمه بعد از دریبل چند بازیکن با شوتی بد فرصت را از دست داد.

دقیقه ۴۷: خوزه ماری از داخل محوطه جریمه فرصت خوبی را از دست داد

دقیقه ۶۱:شوت زیبای فورلان با واکنش دیدنی تولدو به کرنر رفت.

دقیقه ۶۵: مارتینز به دلیل لیز خوردن فرصت خوبی را از دست داد.

دقیقه ۷۰: فورلان فرصتی خوب داشت ولی شوت او به مدافعان اینتر برخورد کرد.

دقیقه ۸۲: فورلان با شوتی زمینی دروازه ی اینتر را با خطر مواجه کرد ولی شوت او با اختلاف کمی به بیرون رفت.

دقیقه ۸۲: شوت خطرناک ریکلمه با واکنش دیدنی تولدو دفع شد.

دقیقه ۸۶: ضربه ایستگاهی میهایلوویچ با اختلاف از بالای دروازه به بیرون رفت.

دقیقه ۳+۹۰: ویرا مهاجمان اینتر را از رسیدن به گل محروم کرد.

گل بازی :

دقیقه ۵۸: ضربه سر آروبارنااز سانتر زیبای ریکلمه وارد دروازه ی اینتر وتولدو شد.

اخطار : آلیسیو تاکیناردی - ویرا (ویارئال) لوییس فیگو - مارتینز (اینتر میلان)

آمار کلی بازی

Viarreal         Inter milan

۹ مجموع شوت ها ۲۱

۲ ضربه داخل چارچوب ۱۰

۴ ضربه بیرون چارچوب ۱۰

۳ شوت برخورد کرده به مدافع ۱

۲۰ مجموع خطا ۱۷

۲ مجموع کرنرها ۱۱

46 درصد مالکیت ۵۴

 

گالری عکس

 

معرفی گروه metallica

 

معرفی گروه metallica

 

معرفی اعضا فعلی گروه

 

James Hetfield
Born: August 3, 1963
From: Los Angeles
Personal: Married, 3 Children
Instrument: Vocals, Guitar
Vitals: Blue eyes, blonde hair, 6'1"/1.85 meters tall

When it comes to defining Metallica, most people use James Hetfield as their guide. There's never any bullshit with James and there's never any shirking of duties. Example? When he threw his back out on the Summer Sanitarium 2000 tour, James ploughed his way through three weeks of intense physical therapy in four days, according to his physical therapist. And when the going got really tough, and James needed help in 2001, he sought it out, took it on and came back stronger than ever. It is precisely this sort of fierce, unbending dedication, devotion and spirit which has made James such an inspirational focal point through the years for millions of fans.

Ironically, the voice of Metallica (indeed, a defining voice of his rock'n'roll generation) very nearly wasn't a voice at all, simply because in the early days, James Hetfield didn't fancy being a lead vocalist. Metallica tried a few different vocal/guitar configurations. Some of the options considered included adding another
guitar player, having then-lead guitar player Dave Mustaine play the sole guitar and asking John Bush from Armored Saint to sing for the band. Of course common sense prevailed, James decided to fight harder to establish himself as a frontman and the results are, ahem, history

To trace the roots of Hetfield's unflinching dedication and determination, you have to go back to a childhood that was often tough but laid a foundation, which underscores James today. Born to a truck driver and light opera singer on August 3rd, 1963, in Los Angeles, his family's Christian Science religious beliefs played a large part in the young Hetfield's life, and subsequently form a central point for many of Metallica's lyrics. He was 9 years old when he first took piano lessons before taking on brother David's drums and finally picking up a guitar in his pre-teens.

With the likes of Black Sabbath, Led Zeppelin and Thin Lizzy providing inspiration, James quickly set about the task of becoming a rock star in his first band, Obsession. Made up of the Veloz brothers on bass and drums, with Jim Arnold on guitar, plenty of time was spent in the Veloz's garage jamming with Ron McGoveny and Dave Marrs acting as roadies. McGovney subsequently stepped in alongside Marrs and Hetfield when the Veloz brothers incarnation ended.

After moving to Brea, California, James attended Brea Olinda High School and met up with drummer Jim Mulligan. The two jammed at lunch time scaring fellow guitarists with their loud and heavy sounds before a guy called Hugh Tanner was seen carrying around part of a flying V guitar at school. Phantom Lord was born with Hugh on guitar, Mulligan on drums and James singing plus playing guitar. The group went through a few bass players until graduation when James moved back to Downey.

Back in Downey, James moved into a house owned by Ron McGovney's parents that was slated for demolition due to an expressway expansion. It was the perfect place for James and Ron to crash, rehearse and jam. James talked Ron into taking up bass, Phantom Lord was no more and the third band under Hetfield's leadership.

Leather Charm, was born. The only difference between Charm and Lord, was James singing without guitar and Ron playing bass guitar, Hugh Tanner and Jim Mulligan retaining their former 'Lord positions. Leather Charm was a largely hard rock combo, playing some originals and covers such as Iron Maiden's 'Remember Tomorrow' amongst others. The band managed to perform at a few parties and recorded a demo, but then began to fall apart.

First Tanner left the band (replaced by Troy James), then Mulligan left for a more progressive, Rush-like band. And with no drummer, the band was forced to call it quits. Although it was Mulligan's departure that led to James searching for a new drummer, we can safely say that Hugh Tanner was responsible for the catalytic moment which would change the course of James Hetfield's life and out him on the path to achieving his childhood ambition. How? Simple...Tanner introduced James to Lars Ulrich. The rest, as you'll read elsewhere, is a long, illustrious (occasionally curious) and still-evolving history...

James is the main songwriter in Metallica, co-creating the framework and structure for most Metallimaterial. When he's not writing, singing or playing, James enjoys a variety of outdoor activities including hunting, snowboarding, water and jet-skiing, sketching, annoying neighbors with guns and loud pipes on his chopper "The Saga", watching his favorite Oakland Raiders and going to hot-rod shows. He also collects older guitars (particularly those from 1963) and enjoys working on old cars. Amongst his favorites are a '55 Chevy BelAir (which he helped built and restore himself), and 'The Beast', a fearsome all-terrain 4-wheel drive Blazer that is designed to survive everything from earthquakes to nuclear holocausts. Aside from these pursuits, James is often happiest spending time with his wife Francesca and three children, Cali, Castor, and Marcella.

Lars Ulrich
Born: December 26, 1963
From: Gentofte, Denmark
Personal: Married, 2 Children
Instrument: Drums
Vitals: Green eyes, blonde/brown hair, 5'7"/1.7 meters tall

The oft-seen and heard dynamo of Metallica, when it comes to arranging all matters from songs to business, Lars is always at the epicenter. Indeed, constant activity has been a hallmark of Ulrich's life. As a child he saw his father Torben run a small jazz club in Copenhagen (sax player Dexter Gordon is Lars' Godfather) before following the family on the professional tennis circuit where Torben became an established figure.

Lars was nearly 10 when the sounds of Richie Blackmore and Deep Purple blew his little socks off at one of the first gigs he ever attended. It began a theme which has been recurrent in his life -obsession with a band- and having bought the 'Fireball' album, he began a Deep Purple love affair which continues to this day. At 13 his grandmother bought him his first drum kit, yet percussion vyed with tennis for priority. When the family moved to Newport Beach, CA in the late '70's, the seeds of priority scattered themselves in his field: girls, rock'n'roll and the occasional funny cigarette were all keys in turning Lars from the wooden raquet to full metal racket. He got so excited about metal music that he jammed a bit with a young lad called James Hetfield before taking a teenage trip to England during June of 1981 to see his newly beloved Diamond Head. He thus managed to finagle living with them for a while before returning to So Cal and the tape-trading he enjoyed with the likes of Metal Blade Records Brian Slagel.

Slagel was looking for bands to record cuts for an album he would release on the label (their first release). Lars got a slot but had no band. Remembering the less-than-awesome yet energetic jams with young Hetfield, Lars called him up and told him about the album. James listened. And thus was Metallica conceived.

These days, some 80-odd million albums worldwide later, Metallica might have undergone enormous collective and individual changes, but the essence of Ulrich remains. He is at once a loyal, attentive and determined person, one who locks in for the long-haul and one who's skin can achieve great thickness. He's also, in recent years, become even more comfortable saying exactly what he believes in regardless of the consequences (as evidenced by his willingness to be the band spokesperson on the Napster issue).

Music now shares the front seat with Lars' wife Skylar and two sons Myles and Layne as well as his thriving interests in art and film. Busy? Of course. But would Lars have it any other way? The proof is there for all to see...

Kirk Hammett
Born: November 18, 1962
From: San Francisco
Personal: Married
Instrument: Guitar, background vocals
Vitals: Brown eyes, brown hair, 5'8"/1.75 meters tall

Kirk Hammett, never without a grin or a curious thought, is the true Bay Area band-member. Born in the East Bay town of El Sobrante (also the birthplace to one Les Claypool), he gained an interest in music from his brother Rick's extensive record collection, Jimi Hendrix, Led Zeppelin and UFO. It all led to him properly picking up the guitar when he was 15, his first being a wholly unglamorous Montgomery Ward catalog special accompanied by a shoe box with 4 inch speaker for an amp.

After picking up a 1978 Fender Stratocaster, Kirk experimented by mixing and matching guitar parts to find his perfect sound before falling for a 1974 Gibson Flying V. In a determined (and successful) effort to upgrade his equipment, Kirk even took a shift at Burger King to get the cash together for his first Marshall amp. Around that time, Kirk also co-founded Exodus with Paul Baloff, and the East Bay thrashers crossed paths with Metallica twice, in late '82 and early '83, as a support act.

In April 1983, Kirk received a phone call from Metallica in New York. They were in the process of firing guitarist Dave Mustaine and wanted Kirk to fly out and audition. Kirk got the money together for the flight, left California for the first time and arrived in the late afternoon to find three guys who were still waking up. Immediately he, and they, knew the fit was right despite the fact nobody ever formally invited him to join.

A keen student of his instrument even today, Hammett followed his first 'Kill 'Em All' tour by taking lessons from Joe Satriani, and embarked upon a passage of guitar self-education that took in jazz, blues and classical styles. Indeed, education has always been Kirk's answer to potential burnout. After the marathon 'Black' album tour ended in 1993, he immediately went to the City College of San Francisco where he took classes, something he credits as the reason behind his reinvention as a guitarist on the 'Load' and 'Re-load' albums.

Kirk continues to bring not only a dazzling array of lead guitar parts to Metallica's music but also some savage rifferey, having started sharing 6-string duties with James during the 'Load' era. He is happily married to Lani, and lives in San Francisco along with a large collection of old Hollywood movie memorabilia, his two dogs Darla and Hoku, plus cats.......Oh, and for the record, Kirk plays his guitar at least 361 days a year.

Robert Trujillo
Born: October 23, 1964
From: Santa Monica, California
Personal: Single
Instrument: Bass, Background Vocals
Vitals: Brown eyes, dark hair, 5'9"/1.75 meters tall

He's got rhythm, and he's most certainly got music. Now Robert Trujillo's also got the job of being Metallica's new bassist and family member...one that will doubtless fit this most righteous and cheerful of Southern Californians like a glove.

Although he sometimes does use a pick, Trujillo is best known as a baaaad motherplucker, a finger-playin' bass monster who's dexterity, tones and attitude have seen him grace the bass of Suicidal Tendencies, Infectious Grooves and Ozzy Osbourne's band since his first professional work with Suicidal in 1989. It all stems back to a childhood filled with variety and spice.

Growing up in Venice Beach "Dog Town", Trujillo heard everything, from Led Zeppelin to Motown with a chunk of funk in between. Joined with a young love of surfing, Trujillo developed a rhythm and a vibe that saw him play with a variety of local bands through his early 20s until he met Mike Muir of Suicidal Tendencies via his High School buddy, Suicidal guitarist Rocky George. the two got on infamously well, and thus began a rich and fruitful relationship which saw Rob establish himself as one of the most exciting bass talents in the rock world.

In the early '90s, he and Muir formed the experimental funk-rockers Infectious Grooves, and then in the mid-'90s Trujillo joined up with Ozzy Osbourne. Together with drummer Mike Bordin, Trujillo formed one of rock music's most soild and reliable rhythm units.

Rob's name first floated by the Metallicamp during Suicidal's supporting role on the Summer Shed tour of '94, when all the band noted his enthusiastic style and performances. Thus when it was time to consider who could step up and take the bass full-time in Metallica, Rob's name was an obvious choice.

By all accounts, Trujillo's audition dared the band NOT to give him the job, and even producer Bob Rock was heard saying how complete and unequivocally whole the band sounded with Rob playing.

And so it was that on Thursday, February 24th 2003, Robert Trujillo walked in to the HQ and saw Ulrich, Hammett and Hetfield immediately start applauding him. Again, Rob is the perfect fit, a calm, even-keeled man with experience and full bass props...and genuinely one of the nicest guys around. It all adds up to the 4th member, an equal part of the Metallica family and an exciting new stage in Metallihistory.

 

 

Biography تعدادی از اعضا گروه Metallica

 

تاریخ تولد کلیه اعضا گروه Metallica

Dave Mustaine born
9/13/1961

Cliff Burton born
2/10/1962

Ron McGovney born
11/2/1962

Kirk Hammett born
11/18/1962

 

Jason Newsted born
3/3/1963
 
James Hetfield born
8/3/1963
 
Lars Ulrich born
12/26/1963
 
Robert Trujillo born
10/23/1964
 
برای دیدن هر گالری بر روی آن گالری کلیک کنید
 
 
 
 
 
 
 

گالری Metallica 's 1983 

 

گالری Metallica 's 1984

 

گالری Metallica 's 1985

 

گالری Metallica 's 1986

 

گالری Metallica 's 1987

 

گالری Metallica 's 1988

 

گالری Metallica 's 1989

 

گالری Metallica 's 1990

 

گالری Metallica 's 1991

 

گالری Metallica 's 1992

 

گالری Metallica 's 1993

 

گالری Metallica 's 1994

 

گالری Metallica 's 1995

 

گالری Metallica 's 1996

 

گالری Metallica 's 1997

 

گالری Metallica 's 1998

 

گالری Metallica 's 1999

 

گالری Metallica 's 2000

 

گالری Metallica 's 2001

 

گالری Metallica 's 2002

 

گالری Metallica 's 2003

 

گالری Metallica 's 2004

 

گالری Metallica 's 2005

گفتگو با عادل فردوسی پور

 

گفتگو با عادل فردوسی پور

وقتي تصميم مي گيرم که با عادل فردوسي پور به گفتگو بنشينم ، اصلا تصوري از مشکلات اين کار ندارم . عادل يکي از خوش اخلاق ترين و راحت ترين گزارشگران تلويزيون است .کسي که از نقد شدن نه تنها نمي ترسد که استقبال هم مي کند. او خودش براحتي به نقاط ضعف کارش اشاره مي کند و مطلقا کارش را دست بالا نمي گيرد. همه اينها مي تواند تعارف و تواضعي غيرواقعي جلوه کند، اما با شناختي که من از فردوسي پور دارم ، اين گونه نيست . او براحتي با هر سوال و هر انتقادي مواجه مي شود و اينها باعث مي شود که گمان کنم گفتگوي بدون مشکلي با او خواهم داشت . اما در کمال تعجب ، وقتي درخواست يک گفتگو را با عادل مطرح مي کنم ، از اين کار طفره مي رود. دلايش براي خودش روشن است . فکر مي کند کسي نيست که نياز باشد مدام با او مصاحبه شود. فکر مي کند مصاحبه کردن وسيله مناسبي براي معرفي او نيست . بايد کارش را بکند و همين است که بايد مهم باشد.

اما من گير داده ام که اين گفتگو صورت بگيرد و مدام گفتگوهاي قبلي او را که اينجا و آنجا انجام داده به رخش مي کشم . او وعده روزهاي بعد را مي دهد تا به قول خودش يک جوري از زير اين کار دربرود ، نمي شود. وقتي که مي بينيد تصميم من براي اين مصاحبه جدي است ، و وقتي که به او مي گويم وجود چنين مصاحبه اي تا چه اندازه مي تواند در ايجاد ارتباط ميان او و مخاطبانش موثر باشد، تن مي دهد و قرار مي گذارم . بعد از ظهر شنبه دوازدهم فروردين ماه به گفتگو با عادل فردوسي پور مي پردازم . گفتگويي که اصلا شکل مصاحبه ندارد. صحبتهايي از در و ديوار! فکر کردم شايد هر کسي از شما جاي من بود ، همين صحبتها را مي کرد. به همين خاطر آنچه مي خوانيد انگار ناگهان از وسط يک گپ طولاني شروع شده و وسط همين گپ هم تمام شده . بي مقدمه و بي نتيجه گيري عين زندگي . عين خود خود زندگي .

 - برنامه فوتبال بازي کردن هايت همچنان ادامه دارد؟
آره . هر هفته .

- همان جا؟
آره . همون ورزشگاه انقلاب .

- کيا هستند؟
دوستهاي قديمي . چند تااز همکلاسي هاي دبيرستان و بچه هاي شريف (دانشگاه صنعتي) و دوستان ديگر.

- چه روزهايي؟
جمعه ها ساعت 12 تا 2ظهر ؛ اما وارد شدن به ورزشگاه براي ديگران مشکل است بخصوص که تازگي ها بيشتر هم سختگيري مي کنند. بايد کارت مجموعه ورزشي انقلاب راداشته باشيد و اينها.

- براي قرار مصاحبه که با تو صحبت مي کردم گفتي اغلب در حال استراحت کردن هستي . شوخي کردي يا جدي گفتي؟ ساعات کاري ات اصلا چطوري هست؟

- نه. زياد هم جدي نبود. البته ساعت کاري ثابت که ندارم. بستگي داره ديگه. يک وقت کار ترجمه است براي برنامه جام باشگاه ها و جنگ فوتبال آسيا و بعد هم صداگذاري و غيره. يکشنبه ها و دوشنبه ها هم که بيشتر وقتم را نود مي گيرد. البته يکشنبه کمتر چون 80درصد کار دوشنبه جمع مي شود و کارهاي ديگر.

- دانشگاه چطور؟ چه روزهاي کلاس داري؟
راستش اين ترم در دانشگاه کلاس ندارم . تا ترم پيش شريف کلاس داشتم و تدريس مي کردم . همان زبان تخصصي و زبان عمومي . يک وقتهايي هم دانشگاه آزاد و دانشگاه هاي غيرانتفاعي ؛ اما براي ترم بهار کلاس نگرفته ام. يک وقتهايي هم کارهاي مهندسي مي کنم تا يادم نرود. آن هم به صورت پروژه اي .

- خودت شرکت مهندسي نداري يا جايي که کار ثابت انجام بدهي؟
نه هيچ وقت بيزنس من نشده ام.

- چرا درس را ادامه ندادي . کنکور دکترا.
ديگر حوصله اش را ندارم . اصلا اسم کتاب و درس که مي آيد، حالم بد مي شود!

- معدلت در دانشگاه خوب بود؟
خوب نبود ، دور و بر 15 بود.

- براي شريف همان 15 هم خوب است.
بد نيست ، اما بعد از فوق ليسانس احساس کردم که ديگر انگيزه اي براي درس خوندن ندارم . حوصله اش راندارم.

- در حالي که براحتي مي توانستي براي بورسيه شدن هم اقدام کني.
هر جا که امتحان تستي باشد ، براي خودم شانس زيادي قائل هستم . کنکور اگر تشريحي بود ، رتبه ام خيلي بدتر مي شد. چه کنکور ليسانس ، چه کنکور فوق ليسانس . از امتحان تستي هميشه استقبال مي کنم.

- زبان انگليسي ات را کجا قوي کردي؟
از همان اول دبيرستان به کلاسهاي زبان مي رفتم . سال آخر دبيرستان چون کنکور داشتم کلاس زبان نرفتم ؛ اما چون در آخرين ترم زبان نمره ام بالاي 97درصد شده بود و مي توانستم بقيه ترمها را مجاني سر کلاس بروم ، رفتم و تا آخر آن کلاسهاي زبان را گذراندم . سال دوم يا سوم دانشگاه بود که اين کلاسها تمام شد. کلاسهاي استادي اش را هم قبول شدم ؛ اما چون کارم توي تلويزيون زياد شده بود، نرفتم سر کلاسهاي زبان آنها درس بدهم .

- هيچ وقت فکر نکرده اي بروي خارج از کشور و دوره گزارشگري ببيني؟
نه . هيچ وقت به ذهنم نرسيده . بعدش هم اين کارها بايد از طريق سلسله مراتب انجام شود. از طريق خود تلويزيون . فکرش را نکرده ام.

- وسوسه نشدي که به انگليسي يک بازي را گزارش کني؟
چرا تازگي ها خيلي وسوسه شدم که اين کار را بکنم ، اما خيلي سخت است.

- امتحان نکردي؟
چرا چند تا بازي را همين طور امتحاني انگليسي گزارش کردم ، اما ضبط نکردم . ببين ، خيلي فرق مي کند. تو بايد براي چنين کاري بتواني به انگليسي فکر کني . اگر فارسي توي ذهنت بياوري ، بعد بخواهي آن را به انگليسي ترجمه کني ، صحنه را از دست مي دهي . البته از لحاظ فرهنگي هم فرق مي کنه . اين قدر که گزارشگران خارجي براحتي از بازيکنان انتقاد مي کنند که ما نمي توانيم بکنيم .
در همين بازي رفت منچستر - رئال ، گري نويل که دو کارته شد، من داشتم از شبکه ESPN مي ديدم ، گزارشگر بازي گفت من مطمئنم خيلي از طرفدارهاي منچستر خوشحال شدند که گري نويل دو اخطاره شد. شما چنين چيزي را در خصوص بازيکن X پرسپوليس يا استقلال بگويي پدرت را درمي آورند. حتي اگر بدترين بازيکن زمين باشد.
البته بعضي از گزارشگرهاي ما سر بازي هاي خارجي که مي شود ، به خوبي از همه بازيکنان و حتي بزرگترين مربيان دنيا ايرادهاي فني مي گيرند ، اما همين کار را ذره اي در بازيهاي داخلي انجام نمي دهند. خوب اين يک جور دوگانگي به وجود مي آورد.
من که خودم سعي مي کنم هر چيزي به ذهنم مي رسد بگويم و تا جايي که نترسم مي گويم . بعضي ها بهشان برمي خورد. بعضي ها چيزهاي ديگري مي گويند. البته خودسانسوزي هم هست . بچه ها شايد در ذهن خودشان چيزهايي را سانسور مي کنند که واقعا دليلي هم ندارد.

- هيچ وقت نخواسته اي از زبان انگليسي ات استفاده ديگري بکني مثلا ترجمه کتاب يا چنين کاري؟
ترجمه کتاب يک موقع به ذهنم رسيده بود. شايد بعدا اين کار را بکنم . اگر کتاب خوبي به دستم برسد ، تجربه بدي نيست.

- تو الان براي يک گزارش چقدر وقت صرف مي کني؟
بستگي دارد. بين نيم ساعت تا يک ساعت . روزنامه ها ، مجلات خارجي که خودم دارم و اينترنت . الان مثلا براي بازيهاي انگليسي و ايتاليا لازم نيست آدم برود مطالعه زياد بکند. بيشتر بازيکنان را مي شناسي ، اطلاعاتشان را هم هر روز در روزنامه ها و اينترنت مي بيني ، براي هر بازي مي داني چه خبر است.

- شده فکر کني يک گزارش سخت است و اذيت شوي؟
چند سال پيش يک بازي بود که اسامي هيچ يک از دو تيم را نداشتيم . در آخرين لحظات ، اسامي دو تيم رسيد. خيلي اذيت شديم .

- اگر نمي رسيد ، نمي توانستي گزارش کني؟ بازيکنان را از روي قيافه نمي شناختي؟
يک سري بازيها هستند که مثلا اميد قزاقستان با اميد فلان جا. آدم هيچ احساسي ندارد ، هيچ شناختي هم ندارد.

- کجا بود در مورد سوتي هايت صحبت کرده بودي؟
سوتي زياد داده ام . آخرين سوتي توي برنامه هاي با جام جهاني بود که همزمان چون از روي اينترنت خبرها را ترجمه مي کردم ، سوتي هاي زيادي دادم . بهترين سوتي هم اين بود که در يک برنامه حدود 2ساعت تمام با آقاي حاج رضايي بوديم و من موقع خداحافظي گفتم :خوب من از آقاي نصيرزاده که 2ساعت با ما همراه بودند تشکر مي کنم! اصلا آن شب هنگ کرده بودم که رضا جاوداني گفت آقاي نصيرزاده نيستند ، آقاي حاج رضايي هستند.

- اگر موقع گزارش تمرکزت را از دست بدهي چي مي شود؟
همه چيز از دست مي رود. اگر حواست پرت شود، بازي ول مي شود و ديگر نمي شود جمعش کرد.

- الان نود برايت جالبتر است يا گزارش بازي؟
هر دوتايشان . ولي کلا با نود خيلي حال مي کنم .

- يک خورده هم ترسناک است نه؟
آره ، خيلي . ولي همان ترسناک بودنش هم جالب است . همين که يک چيزي بگوييم که دعوا درست شود يک چالشي ايجاد مي کند که جالب است . به نظر من اينها يک ترس لذتبخش دارد. نمي شود تمايز قايل شد ، ولي وقتي بازيها خوب باشند ، گزارش مي چسبد. براي من باشگاه هاي انگليس از همه لذتبخش تر است . اصلا از اين کارم لذتي مي برم که مطئنم در آن رشته اي که درس خواندم ، نمي توانستم اين لذت را ببرم . مثلا اين که در يک شرکت کار کنم . صبح ساعت بزنم تا پنج بعدازظهر. احساسم اين است که هيچ وقت نمي توانستم اينقدر لذت ببرم .

- به هر حال کاري که تو داري براي خيلي ها حسرت برانگيز است . متوجه مي شوي چه مي گويم؟ يک کاري که هم هيجان دارد، هم شهرت ، هم عشق . همه چي .
من خودم چون خيلي ديوانه فوتبال بودم ، از اول به اين کار خيلي فکر مي کردم .

- تازه تو کسي هستي که شايد بيشتر از هر چيز به دليل هوش و اطلاعات و علاقه شخصي در اين کار پيشرفت کرده اي . وگرنه از نظر فيزيکي يعني از نظر صدا و لحن و قيافه و ساير مزايايي که يک گزارشگر و مجري مي تواند داشته باشد ، امتياز زيادي نياورده اي.
ببين من وقتي که در دبيرستان بودم ، اينقدر تند تند حرف مي زدم که هيچ کس حرفهايم را نمي فهميد. الان هم اين مشکل را دارم . بخصوص وقتي که هيجان زده مي شوم جويده جويده حرف مي زنم و کسي نمي فهمد. 8-7 سال گذشته ولي هنوز اين مشکل را دارم . بعلاوه هيچ وقت احساس نکرده ام صداي خوبي دارم . به نظر من اينها هيچ کمکي به رشد من نکرده . چيزي که من متوجه شدم اين است که صدا عادي مي شود. اوايل خيلي ها مي گفتند که صداي من گوشخراش است ، ولي بعد از مدتي نمي دانم صدايم جا افتاد يا آنها عادت کردند.

- فکر کردي به اين که يک روز اين کار را کنار بگذاري؟
نه . فکر نکردم .

- البته تو اين شرايط را داري که اگر گزارشگر نباشي مي تواني درروي رشته اي که تحصيل کرده اي کار کني ، ولي بالاخره يک روز ممکن است نتواني به کار فوتبال ادامه بدهي .
فکر نکرده ام ؛ اما اگر يک روز نتوانم ادامه بدهم بايد تمام وقت بروم به رشته خودم . قضيه عشق و علاقه است . يادم مي آيد در روزنامه هم که بودم ، بچه هايي بودند که کار مي کردند، ولي چون از کارشان لذت نمي بردند، براي نوشتن يک مطلب 70 بار کاغذ را خط مي زدند و چيزي هم که مي نوشتند براي خودشان هيچ اهميتي نداشت . فکر کنم در هر کاري اگر علاقه نباشد ، پيشرفت به دست نمي آيد.

- مي تواني به 10سال ديگر فکر کني؟
قضيه 10سال نيست . اينجا هر لحظه ممکن است اتفاقي بيفتد و آدم اصلا به آينده اش مطمئن نيست ؛ ولي فکر نکنم خودم هيچ وقت پيشقدم شوم و بگويم من ديگر اين کار را نمي کنم.

- در بين برنامه هاي تلويزيوني ، نود براي خودش يک جور ساختار شکني داشت . تو الان از اين بلندپروازي ها نداري . براي کارهاي عجيب و غريب و پروژه هاي رويايي.
با توجه به امکانات موجود نمي شود کارهاي بزرگ کرد. من خودم برنامه هاي خارجي را که مي بينم غصه مي خورم . اين برنامه مجله جام باشگاه هاي اروپا راکه مي بينم پيش خودم مي گويم ، يعني مي شود ما يک روز چنين برنامه تلويزيوني بسازيم . واقعا فوق العاده است . جاي کار براي پيشرفت و کارهاي بهتر کردن هست ، ولي با توجه به امکانات و شرايطي که وجود دارد نمي شود. خيلي سخت است .

- به نظر خودت از چند سال پيش که کار را شروع کرده اي ، از نظر کيفي چقدر کارت تغيير کرده است؟
فکر مي کنم خيلي بهتر شده . فکر مي کنم از مرحله بدتر به مرحله بد رسيده ام . يا دارم مي رسم.

- خيلي تعارف است . مطمئنم که خودت به چنين چيزي اعتقاد نداري .
جدي مي گويم . مسلما خيلي بهتر شده ام . اما باز هم خيلي جا براي بهتر شدن هست . شايد از خيلي بد رسيده ام به بد و باز هم بايد بهتر بشوم تا برسم به خوب و خيلي خوب . خيلي مانده .هيچ وقت فکر نکرده ام که بهترينم ! اصلا بايد اينجوري نگاه کني . اگر فکر کني کار خوب است و کامل است ديگر So what خب که چي؟ براي چي داري ادامه مي دهي . بايد فکر کني داري رشد مي کني و نقص هايت را پيدا کني تا بتواني بهتر و بهتر شوي.

- چند وقت است ازدواج کرده اي؟
۱۹-۲۰ ماه است که رفته ام به خانه خودم و با همسرم زندگي مي کنم . ولي بيشتر از ۳ سال است که ازدواج کرده ام.

- فوتبال نقشي در شکل گرفتن اين زندگي مشترک نداشت؟
نه . ربطي به فوتبال نداشت .

- خانمت اهل فوتبال نيست؟
چرا ، ولي فوتبال نقشي در اين ماجرا نداشت.

- فعاليت تو در فوتبال با اين وضعيت همسرت را اذيت نمي کند؟
نه ، بالاخره عادت مي کند! چاره اي ندارد.
- با شهرت تو چطور ، مشکلي ندارد؟
نه اصلا.

- سر تيم هاي مختلف کرکري نداريد ، سر بازيها؟
نه به اين شکل .

- ازدواج تاثيري روي کار تو نگذاشته؟
نه . من کار خودم را مي کنم و خيلي برايم جدي است . هر اتفاقي هم بيفتد من بايد فوتبالم را ببينم . همه هم مي دانند. وقتي فوتبال مي بينم ، همه مي دانند که نبايد کاري به کار من داشته باشند.

- در جايي مثل انگليس هيچ گزارشگري ابايي ندارد از اين که بگويد طرفدار کدام تيم است . اينجا همه تکذيب مي کنند.
واقعا اينجا فضا اينقدر باز نيست که يک گزارشگر بگويد من قلبا طرفدار کدام تيم هستم . اينجا فوتبال دو قطبي است . اگر بگويي من قرمز هستم ، يا آبي هستم ، نصف مملکت با تو بد مي شود.

- اگر يک روز بنا شود همه اعلام کنند که طرفدار چه تيمي هستند ، تو حاضري پيش قدم شوي و به جاي اين که مثل همه بي دليل بگويي طرفدار رنگ نيستي و بي طرفي ، بگويي که مثلا از قديم طرفدار چه تيمي بوده اي؟
نه . نمي توانم بگويم ؛ اما اين را هم بگويم که الان ديگر اصلا برايم فرقي نمي کند. الان من واقعا بي طرفم . حالا يک زماني چرا، ولي حالا اصلا نيستم . اصولا نمي شود. گزارشگر يک ذره هم به يک تيم گرايش داشته باشد ، در کارش تاثير مي گذارد. غيرقابل انکار است.

- تو ديگر سينما را هم مثل سابق دنبال نمي کني؟
نه . ديگر اصلا حوصله اش را ندارم . واقعا نمي توانم بنشينم پاي تلويزيون و يک فيلم را تا آخر ببينم . الان برايم جشنواره تا جشنواره شده که فيلم ببينم . قبلا خيلي خوره تر بودم . الان بهترين فيلم هم که باشد حوصله اش را ندارم . فقط مجلات سينمايي را مي خوانم.

- يعني در يک سال اخير هيچ فيلمي نديده اي؟
چرا. در جشنواره فجر چند تا فيلم ديدم که خوب نبود. فيلمهاي روي پرده را در تعطيلات عيد ديدم . . The OTHERS را پارسال در سينما سپيده ديدم که خيلي خوب بود.

- خارج هم مي روي ، نمي روي در سينما بنشيني فيلم ببيني؟
نه . هيچ وقت نشده . زياد هم که سفر خارج نرفته ام .

- چند بار رفتي؟
فقط سيدني و بوسان . يک سفر هم قبلا به امارات رفته بودم که کاري نبود ، يعني از طرف تلويزيون نبود.

- يک بازي اروپايي را نرفته اي در ورزشگاه ببيني؟
نه . خيلي دلم مي خواهد. هر بازي هم که باشد فرقي نمي کند. دلم مي خواهد بروم انگليس يک بازي را در استاديوم ببينم .

- چرا نمي روي؟
زورم نمي رسد اگر پولش برسد حتما مي روم .

- فکر نمي کني به خاطر فوتبال از زندگي عقب افتاده اي؟
نه . نگاه مي کنم به طور متوسط از بقيه بچه هاي که با آنها همکلاس بوده ام ، عقبتر نيستم . خوشبينانه که نگاه کنيم عقب نيفتاده ام !